فصل ششم : اصل علیت

 - مناط احتیاج به علت : ویژگی از شیء که موجب شده است شیء ، برای موجود بودن ، به علتی نیازمند باشد .

 - دیدگاه های مطرح در مناط احتیاج به علت :

  1. دیدگاه  امکانی : هر شیء ممکن بالذات ، از آن جهت که ممکن بالذات است ، به علت نیاز دارد.
  2. دیدگاه  حدوثی : هر شیء حادث زمانی ، از آن جهت که حادث زمانی است ، به علت نیاز دارد . (مردود. مثال نقض : معلول ازلی ، که معلول است ، اما حادث زمانی نیست)
  3. دیدگاه  حسی : هر شیء موجود ، از آن جهت که موجود است ، به علت نیاز دارد . (مردود. مثال نقض : خداوند ، که موجود است اما علتی ندارد)

- قانون امتناع ترجّح بلا مرجّح :

  • اگر شیء A ، ذاتاً بر اختیار هیچکدام از دو حالت a1 و a2 راجح نباشد .
  • اگر حالت a1 و a2 نقیض یکدیگر باشند .
  • طبق قانون امتناع ارتفاع نقیضین ، برای شیء A ، ناگزیر یکی از حالات a1 و a2 رجحان دارد و اختیار می شود . ذات شیء A رجحانی برای حالات ندارد ، پس یکی از حالات با دخالت غیر ، رجحان میابد.

 - برهان دیدگاه امکانی :

  • ممکن بالذات خود به خود ، به هیچ کدام از وجود و عدم ، راجح نیست .
  • برای ممکن بالذات ناچاراً ، یا عدم راجح است یا وجود .
  • طبق قانون امتناع ترجّح بلا مرجّح ، رجحان یکی از دو حالت محتاج علتی است .

 - همچنین ، صفتی که نسبت به ذات شیء نه ضروری الوجود باشد و نه ضروری العدم ، با اقامه شبیه همین برهان ، محتاج علتی ست .

 - بیان عام اصل علیت :اگر نسبت محمولی(اعمّ از وجود یا عدم) ، به ذات شیء ، امکانی بود ، تحقق محمول برای شیء علتی دارد .

 - اشکال به دیدگاه حدوثی : حادث ، شامل عدم سابق و وجود لاحق (وجود در حال حاضر) است . تفاوت حادث و قدیم ، عدم سابق است . موجب نیاز حادث به علت ، عدم سابق است . فرض هر نوع تاثیر یا تاثر ، برای عدم ، مستلزم در نظر گرفتن نوعی وجود است و این تناقض است .

 - استدلال دیدگاه حسی : "ما هرچه را حس کرده ایم ، یا آزمایش و تجربه نموده ایم ، آن را علتِ معلولی یافته ایم ."

 - اشکال به دیدگاه حسی

  1. هیچ حس و تجربه ای نمی تواند مُدرک رابطه علت و معلول باشد . گذشته از آن درک صدق و کذب رابطه علت و معلول با تجربه و حس ، مستلزم دور است چون ما ابتدا ، صدق اصل علیت را پذیرفته ایم و سپس به جهان خارج رجوع کرده ایم .
  2. استدلال بر اساس استقراء ناقص است و تعمیم حکم آن مجوز منطقی و فلسفی ندارد.
  3. استدلال تکیه زده بر اینکه "همه اشیاء و موجودات محسوس اند" که اولا با حس و تجربه نمی توان آن را ثابت کرد و ثانیا توسط فیلسوفان برای اثبات کذب آن برهان اقامه شده .

فصل هفتم : علت تامه و علت ناقصه

 علت : چیزی که معلول با وجودش ، موجود و با عدمش ، معدوم است .

 - علت تامه : چیزی که همه نیاز های وجودی معلول را برآورد ، به طوری که فقط با وجود آن و بدون کمک دیگران ، معلول موجود و با عدمش ، معلول معدوم باشد .

 - انواع دخالت علت در معلول : 

  1. دخالت فاعلی : برآوردن نیاز معلول به اصل وجود .
  2. دخالت قابلی : برآوردن نیاز معلول به پذیرنده ای که در آن حلول کند . (تنها بعضی از معلول ها ، چنین نیازی دارند)
  3. دخالت غایی : برآوردن نیاز معمول به پایان حرکت . غایت وجود علمی دارد و نه وجود خارجی . (تنها بعضی معلول ها که وجودی متغیر و آمیخته با حرکت داردند ، چنین نیازی دارند)

حاشیه : در اینجا یاید ابتدا بحث از مدلول شیء و فعل می شد . اینکه وجود شیء با وجود فعل چه تفاوتی دارد . وقتی صحبت از پذیرنده می شود ، آیا پذیرنده ، یک شیء است یا یک فعل هم می تواند پذیرنده باشد . بنده شخصا دوست دارم ، صحبت از ذات شود ، از آنچه مصدر افعال است . آن پذیرنده اول . آیا من هم از آن جنس ام یامن هم فعلی ام که در آن ذات حلول کرده ام  و حالا گیریم که خود من هم عوارضی داشته باشم چه تفاوتی دارد ؟ فکر می کنم اگر واژه وجود ، صِرفاً برای آن موجود مصدر افعال صرف می شد ، بهتر بود .

همچنین در امکان نیاز به غایت بحثی نیست ، اما اینکه وجود طرح کیفیت پایان برای هر حرکتی فرض شود ، از کجا آمد ؟ آیا یک حرکت بی پاین ، یا یک حرکت بی هدف ، نمی توان تصور کرد ؟

 - طبق نظر فیلسوفان نوع دیگری از نیاز برای معلول وجود ندارد ، محال است فاعل و قابل یکی باشند و در فاعل هایی مثل انسان و حیوانات ، وجود علمی غایتی که معلول به آن نیاز دارد ، با فاعل یکی نیست.

 - فاعل(در اصطلاح فلسفه) : عامل وجود بخش یا ایجاد کننده .

 -  نظریه ترکیب جسم ، از ماده و صورت :طبق نظر ارسطو و پیروانش ، از جمله ابن سینا ، هر جسمی از دو جزء تشکیل یافته اس : ماده و صورت ، که صورت آن در ماده اش حلول کرده است و با این حلول ترکیبی حاصل گشته که به آن «ترکیب انضمامی ماده و صورت» می گویند . آثار بالفعل جسم ، از صورت است و تنها این ویژگی که جسم با تغییر و تحول ، می تواند غیر از آنچه هم اکنون هست باشد ، از آثار ماده جسم است .این نظریه توسط ملاصدرا و پیروانش پذیرفته نیست . گذشته از آن اگر ترکیب انضمامی ماده و صورت را شیء سومی فرض کنیم ، میبینیم که آن چیزی جز صورت نیست و نهایتاً ماده در خارج از وجود جسم و تنها به عنوان قابل درک می شود .

 - نیاز معلول به اجزاء : طبق نظریه ترکیب جسم ، از ماده و صورت ، معلول به اجزاء نیز نیاز دارد .(این نظر پذیرفته نیست)

 - علت ناقصه : هر یک از اجزاء علت تامه به تنهایی ، یا مجموعه ای از آن ها که شامل همه این اجزاء نباشند .


فصل هشتم : وجود بخشیِ علت فاعلی

الف : تحلیل وجود بخشی :

 تصور اول در وجود بخشی علت فاعلی : علت فاعلی ، به مخزنی از وجود دسترسی دارد که وجودی را از آن می گیرد و به معلول می دهد و آن که تا به حال معدوم بوده ، موجود می شود . در این تحلیل پای چهار موجود و واقعیت خارجی به میان می آید :

  1. دهنده : علت وجود بخش (A) .
  2. گیرنده : معلول (B) .
  3. شیء داده شده : وجود .
  4. دادن : ایجاد (فعلی که از علت وجود بخش سر میزند) .

 - اگر برای گیرنده وجود قائل شویم ، نتیجه می شود که گیرنده معلولِ دهنده نیست و این تناقض است . پس در خارج دوئیت و تعددی نیست و گیرنده و دهنده یکی اند .

 - اگر چیزی دارای چیز دیگری نباشد ، می توان با عملی به نام  «دادن» ، شیء دیگر را به آن داد ولی اگر دارای آن باشد ، چگونه می توان عین آن چیز را دوباره به آن داد ؟ برای رفع این اشکال مطلقا سه راه بیشتر نداریم :

  1. در خارج برای معلول وجود قائل شویم . تناقض .
  2. بپذیریم فعلی انجام نگرفته است ، یعنی A را علت وجود بخش B ندانیم. تناقض .
  3. معلول چیزی جز کار علت نیست .

 - تصور دوم در وجود بخشی علت به معلول : فرض اینکه «A علت وجود بخش B است.» مساوی این فرض است که «B همان فعل A است و لا غیر.» . در این تحلیل تنها دو واقعیت و جود خارجی داریم :

  1. علت (A) .
  2. فعل علت : معلول (B).

ب : تحلیل فعل علت (ایجاد) :

 - تحلیل انواع روابط وجودی دو شیء : رابطه علت فاعلی و معلول ، از نوع سوم است .

  1. ربط عرضی : وجود حالتی عرضی در a ، وابسته به وجود b است . مثل رابطه خودرو و بنزین .
  2. ربط ذاتی : وجود a ذاتاً وابسته به وجود b است با این حال می شود در ذهن ، به تنهایی a را تصور کرد و بر آن حکم کرد .
  3. وجود رابط : وجود a مستقل از b امکان ندارد در ذهن تصور شود . در این حالت a عیناً همان ربط به b است .

 - تحلیل معنای تغییر در فعل ایجاد : هر مفهوم مصدری را که در نظر بگیریم ، مثلا رفتن ، الزاماً به نوعی تغییر دفعی یا تدریجی در معلولش اشاره دارد . وقتی می شنویم ، علتی ، معلولی را ایجاد کرده است ،معمولا تصور می کنیم امری که در زمانی معدوم بوده ، بوجود آمده و به اصطلاح چیزی حادث شده .

 - اگر چیزی صرفا ربط به علت باشد و در آن هیچ حرکت و تغییر و حدوثی هم نباشد ، باز معلول است .

 - صدر المتالهین ، با توجه به همین معنای حدوثی که در فعل است ، به جای آنکه بگوید : «معلول ، حیثیتی جز ایجاد یا کار کردن علت ندارد» می گوید «معلول ، حیثیتی جز ربط به علت ندارد.»

 - برای نشان دادن حقیقت معلول ، مفهوم ربط یا رابط ، رساتر از مفهوم فعل و ایجاد است . زیرا این توهم را بوجود نم آورد که معلول ، نوعی استقلال از علت فاعلی دارد ، یا معلول باید حادث باشد یا نوعی حرکت و روند باشد. 

ج: موجود رابط و مجود مستقل :