زید ، در مواجهه با مساله دال بود . مساله دال زندگی زید را از روال عادی اش خارج کرده بود . زید از همان ابتدا ، به خاطر ناشناختگی مساله ی دال دچار ترس و استیصال بود . او احساس می کرد توانایی حل مساله دال را ندارد و برای همین خودش را به فراموشی میزد ، برای خودش کار و دغدغه درست می کرد تا از این مساله بگریزد. او ، در زمان و مکان الف به مشروبات الکلی و سایر لذت های پایه پناه می برد ، در زمان و مکان باء به هنر و ادبیات و در زمان و مکان جیم به عرفان و معنویات .