در چرخه سیر به سمت تمدن اسلامی که از دولت اسلامی ، جامعه اسلامی تا نقطه غایی اشکالی هست، انگار فکری برای امروز این ساعت و روز هفته و ماه نشده. در این ایده، تحقق ارزش های حیات در زمانه و امروز من مغفول مانده. در این تعبیر تمدن اسلامی به مثابه سخت افزار در نظر گرفته شده . ما فکر می کردیم تمدن اسلامی یک فرهنگ است؛ یعنی یک روحیه که غلبه پیدا کرده باشد و انقلاب رسالت این غلبه دادن را بر عهده دارد. انقلاب اسلامی دعوت می کند به تقرب به این سبک زندگی ، به این ملکات ، به ورود در این عالَم. اما این غلبه دادن با این تقریر چقدر بی روح و مکانیکی به نظر می آید و چقدر نسبت به امروز من بی تفاوت و ساکت است. چرا؟

بیشتر دوستان و همنشین های من که به انقلاب و اسلام احساس تعلق دارند، راه آینده انقلاب را در افق های سخت افزاری و عموما از جنس توسعه ابزار های قدرت می دانند. آنها برای فردای انقلاب می جنگند. می خواهند انقلاب صادر شود و توسعه یابد. همه حجابشان را رعایت کنند و به سعید جلیلی رای دهند. می خواهند همه تنها به صداو سیما نگاه کنند و حامد زمانی گوش کنند. هیچ کس خطایی نکند تا دنیا بهشت شود.

همیشه این موضوع مرا رنج می دادکه فردای تحقق آرمان ها و ارزش های حزب الله قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ غیر از آنکه انقلاب قرار بود انسان بسازد؟ آیا معطوف ساخت انسان معاصر به درون این همه تعلیق می خواهد؟ چرا انقلاب توجهی به رستگاری امروز انقلابیون ندارد؟

آدم های تمدن بوی تمدن ندارند. معطی شیء نمی تواند فاقد شیء باشد. من اگر امروز مومنانه و متمدّنانه و در تمام ابعاد حیات زندگی کنم تمدن اسلامی متحقق می شود.من اگر امروز شاد و متخلق به اخلاق و مزین به هنر و جوینده و پایبند به حکمت باشم و شادانه وخلّاق برای معاشم تلاش کنم، تمدن اسلامی محقق شده. شهدا رفتند تا من بتوانم در این زمین امن و فراخ و تزکیه شده ایران اسلامی تنفس کنم و معصومانه و خوب زندگی کنم. وقتی من به عنوان مخاطب انقلاب از این فضا استفاده نمی کنم چرا باید از خودم تکثیر کنم؟

*

با تو بودم انقلاب؛ مرا مضطرب نکن. مبدا و مقصد من ام. فقط می ماند مسئولیتمان درباره مستضعفین ...