نه ماندن

قطعه ی کوچکی از عالم بیکران

۱۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

دانستن یا ندانستن ، چه تفاوتی برای ما دارد ؟

 - بسیار چیز هاست که میدانم ، اما به آن عمل نمی کنم . پس دانستن آنها و سایر چیزها چه سودی برای من دارد ؟ آیا لازم است هنوز تلاش کنم تا چیزهایی جدیدی یاد بگیرم ؟

 این طور نیست که همه دانسته ها به کار بیاید . کما اینکه آن چیز هایی که کمتر به کار می آید استدراجا فراموش می شوند . باید دید ، کدام دانسته ها بوده که دانستنشان برای من سود داشته .

 - چه دانستن هایی برای من سود داشته ؟

 ؟

۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

آیا ما در فعل مختاریم ؟

شهودا می بینیم که افعالی از ما صادر می شود . آیا حقیقتا این افعال به اختیار ما انجام می شود ؟

- حداقل در بعضی افعال بله . چون شهودا می بینم که در دوراهی ها ، قدرت و آزادی انتخاب گزینه ها را دارم . 

۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

آیا باید چیزی را تغییر داد ؟

 -  اگر فرض کنیم اختیار هست ، آیا لازم است چیزی را تغییر داد ؟

نه . چون همه چیز خوب است و خداوند نظام را به بهترین حالت ممکن آفریده است . اجزاء دنیا در تعادل اند و هر گونه دخالتی در این اجزاء نظم آنها را به هم می زند .

 - چطور پس می بینیم ، همین اجزای نظام احسن خود در حال تغییر در خود و دیگران اند ؟

درسته . با احتساب اینکه هیچ چیز در دنیا ثابت نیست و همه چیز در حال تحول است ، انگار اتفاقا اگر اجزاء تغییر ندهند ، تعادل به هم می خورد ! (پس حرف آقای میرکریمی که استدلال نظام احسن رو برای عدم ضرورت تلاش برای تغییر مطرح می کرد ، با این تعبییر اشتباه بود) اگر من هم تغییر ندهم ، تعادل دنیا به هم می خوره .

 - اصلا تعادل دنیا به بخورد ، به ما چه ؟

 در عدم عدالت ، ظلم هست و ما هم به عنوان اجزای دستگاه مورد ظلم واقع می شویم . درد می کشیم ، لذت نمی بریم ...

 - چه چیزی را باید تغییر داد ؟

اجزائی که نظام را از تعادل خارج کرده اند را باید به تعادل بازگرداند .

 - چرا اجزاء ، نظام را از تعادل خارج می کنند ؟

این از بروزات جوهر حرکت است . اجزاء در مدافعه و تزاحم با هم به حرکت درمی آیند . لازمه حرکت کثرت است . کثرت یعنی تباین در صفات و تباین یعنی تضاد .

 - آیا تعادل محض امکان پذیر است ؟

نه . چون تعادل محض به معنای عدم تضاد کثرات متباین است و اگر هیچ تضادی در عالم نباشد ، دال بر وحدت عالم خواهد بود ، در حالی که عالم حائز کثرت است.

اما شاید بشود در کالبد اجزائی که مرکب از اجزاء متضادی اند که اراده واحدی بر آن ها حاکم است ، این تعادل را برقرار نمود .

۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

چطور باید چیزهای بیرونی را تغییر داد ؟

چرا وقتی می خواهی کاری را انجام دهی که از نظر منطقی ، بزرگ است ، همه کار را دوست داری خودت انجام دهی ؟ مثلا ساختن مجله یک نفره ، حلقه مطالعاتی یک نفره ، کارگاه های آموزشی ، فیلم سازی یک نفره ، گیم سازی یک نفره و ... ؟ چرا به کار دیگران اعتماد نداری ؟

- ؟

 آیا لازم است درمورد مهارت های کار جمعی چیزی بدانی؟

- ؟

۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

توضیح هایی درباره نسبت اسلام و هنر

- این عالم بستر حرکت است و همه اشیاء ، لحظه به لحظه ، ناگزیر از و در حال تحول اند . آرامش و لذت در حرکت است. زیبایی ، استمرار حرکت است .

- در عالم واقع ، حرکت یعنی تحول در فیزیک و شیمی شیء : جرم ، سرعت ، ضربه ، مکان ، رنگ ، دما و ... 

- حرکت در عالم واقع ، قواعد و محدودیت هایی دارد : تزاحم اشیاء در مکان و زمان ، علت طلبی معلول ، پیوستگی و وابستگی جزئیات متکثر به هم ، استدراج ، حدود قواعد تحول های فیزیکی و شیمیایی  و ... . 

- تکامل یعنی افزودن توانایی حرکت شیء در بعدی جدید یا به نحوی جدید. 

- حرکتِ حرکت بوجود آوردن در عالم واقع ، وابستگی کامل به حواس پنج گانه و ادراک دارد . در این حالت ، حرکت آن چیزی است که به واسطه ادراک متوجه آن شده ایم ، مثلا جابجایی لیوان شیر روی میزمان .

- حرکت درونی ، آن چیزی است که بدون واسطه حواس درک شود ، مثل تحول در قوت اراده ، میزان شجاعت ، تمرکز .

- حداقل در نوع انسان ، این امکان هست ، که علاوه بر حرکت در عالم واقع ، بتواند در عالم ذهنی خویش نیز حرکت کند ؛ متحول شود.

- حرکت در عالم تخیل پایبندی به قواعد عالم واقع ندارد . 

- هنر ، سازنده و متحول گر موجودات عالم ذهنی است . 

- حرکت ذهنی که هنر ، بوجود می آورد ، نمی تواند منشاء تکامل باشد .

- از نظر اسلام عالم واقع ، مزرعه آخرت است . حرکت در عالم واقع سازنده است . حرکت در عالم ذهنی اثری جز اتلاف وقت ندارد .

۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

چطور مجاب شدی که بنویسی ؟

 

چرا نوشتن ؟

-نوشتن ، فکر را به حرکت می اندازد . از بن بست ها در می آورد . با نوشتن دانسته ها ثبت می شند و در موقعیت های شک و ودودلی با قوت بیشتری در برابر شبهه ها ظاهر می شوند .

 

چرا یادداشت های خصوصی در دفترت تورا کفایت نمی کند ؟ آیا در وبلاگ نویسی ، اراده جلوت داری ؟ عقده دیده شدن ، تحسین ؟

- در وبلاگ ، خود را در معرض داوری می بینی . حتی اگر مخاطبی نباشد . این معرض داوری ، مغز را به جولان می اندازد ، تلاش می کند حدس بزند ، عکس العمل چیست ، پاسخ پاسخ ها چیست . مغز به حرکت در می آید .

- نوشتن در وبلاگ مفید یقین است ، با این برهان که اگر نوشته های من ایراد منطقی داشتند ، حتما کسی تذکر می داد .

 

چرا باید مغز را اینچنین تحریک کرد ؟چرا باید یک الزام کاذب برای او تعریف کرد ؟ اگر سوال های تو خود محرّک این تحرک عقلی نیستند ، چرا باید آن ها مصنوعی و شبیه سازی شده پدید آورد ؟

 

چرا به نوشتن پایبندی نداری ؟

- ؟

۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد شیرازی