نه ماندن

قطعه ی کوچکی از عالم بیکران

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فعل» ثبت شده است

حاجت به تفکر

 - شهودا می توان فهمید که ساخت من گنجایش ادراک همه حقیقت را ندارد ، در عین اینکه برای سامان دادن به حیات و تعیین دقیق انتخاب ها ، نسبت به ادراک نامحدود فقیرم . ادراک بیشتر ، انتخاب صحیح تر ، رنج کمتر .

 - تفکّر یک چاره جویی و اقتصاد در امکان دانستن ها ست . حیله ای برای پاسخ دادن به آن زیاده خواهی دانش .

 - یک تصور یا تصدیق کلی در داشته های یک مسئله ی موثر در انتخاب های روزانه من ، می تواند جانشین بی نهایت ادراک جزئی شود . و این کلی ها از فعل تفکر - انتزاع و تقسیم - حاصل می شود .

۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۳۹ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

روایت پیاده روی

از امام صادق (ع) :

ما تقرب العبد إلى الله عزوجل بشیء أحب إلیه من المشی

هیچ بنده ای به چیزی محبوب تر از پیاده پیمودن راه ، به خدا تقرب نجسته است .

من لا یحضره الفقیه/جلد2/ص218

۲۰ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

دانستن یا ندانستن ، چه تفاوتی برای ما دارد ؟

 - بسیار چیز هاست که میدانم ، اما به آن عمل نمی کنم . پس دانستن آنها و سایر چیزها چه سودی برای من دارد ؟ آیا لازم است هنوز تلاش کنم تا چیزهایی جدیدی یاد بگیرم ؟

 این طور نیست که همه دانسته ها به کار بیاید . کما اینکه آن چیز هایی که کمتر به کار می آید استدراجا فراموش می شوند . باید دید ، کدام دانسته ها بوده که دانستنشان برای من سود داشته .

 - چه دانستن هایی برای من سود داشته ؟

 ؟

۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

آیا ما در فعل مختاریم ؟

شهودا می بینیم که افعالی از ما صادر می شود . آیا حقیقتا این افعال به اختیار ما انجام می شود ؟

- حداقل در بعضی افعال بله . چون شهودا می بینم که در دوراهی ها ، قدرت و آزادی انتخاب گزینه ها را دارم . 

۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

آیا باید چیزی را تغییر داد ؟

 -  اگر فرض کنیم اختیار هست ، آیا لازم است چیزی را تغییر داد ؟

نه . چون همه چیز خوب است و خداوند نظام را به بهترین حالت ممکن آفریده است . اجزاء دنیا در تعادل اند و هر گونه دخالتی در این اجزاء نظم آنها را به هم می زند .

 - چطور پس می بینیم ، همین اجزای نظام احسن خود در حال تغییر در خود و دیگران اند ؟

درسته . با احتساب اینکه هیچ چیز در دنیا ثابت نیست و همه چیز در حال تحول است ، انگار اتفاقا اگر اجزاء تغییر ندهند ، تعادل به هم می خورد ! (پس حرف آقای میرکریمی که استدلال نظام احسن رو برای عدم ضرورت تلاش برای تغییر مطرح می کرد ، با این تعبییر اشتباه بود) اگر من هم تغییر ندهم ، تعادل دنیا به هم می خوره .

 - اصلا تعادل دنیا به بخورد ، به ما چه ؟

 در عدم عدالت ، ظلم هست و ما هم به عنوان اجزای دستگاه مورد ظلم واقع می شویم . درد می کشیم ، لذت نمی بریم ...

 - چه چیزی را باید تغییر داد ؟

اجزائی که نظام را از تعادل خارج کرده اند را باید به تعادل بازگرداند .

 - چرا اجزاء ، نظام را از تعادل خارج می کنند ؟

این از بروزات جوهر حرکت است . اجزاء در مدافعه و تزاحم با هم به حرکت درمی آیند . لازمه حرکت کثرت است . کثرت یعنی تباین در صفات و تباین یعنی تضاد .

 - آیا تعادل محض امکان پذیر است ؟

نه . چون تعادل محض به معنای عدم تضاد کثرات متباین است و اگر هیچ تضادی در عالم نباشد ، دال بر وحدت عالم خواهد بود ، در حالی که عالم حائز کثرت است.

اما شاید بشود در کالبد اجزائی که مرکب از اجزاء متضادی اند که اراده واحدی بر آن ها حاکم است ، این تعادل را برقرار نمود .

۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

چطور باید چیزهای بیرونی را تغییر داد ؟

چرا وقتی می خواهی کاری را انجام دهی که از نظر منطقی ، بزرگ است ، همه کار را دوست داری خودت انجام دهی ؟ مثلا ساختن مجله یک نفره ، حلقه مطالعاتی یک نفره ، کارگاه های آموزشی ، فیلم سازی یک نفره ، گیم سازی یک نفره و ... ؟ چرا به کار دیگران اعتماد نداری ؟

- ؟

 آیا لازم است درمورد مهارت های کار جمعی چیزی بدانی؟

- ؟

۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی