نه ماندن

قطعه ی کوچکی از عالم بیکران

۳۲ مطلب با موضوع «روزنامه» ثبت شده است

در معیّت استاد مطهری و میخائیل الکساندرویچ شولوخف

دن آرام

این روز ها به طور اتفاقی ، دو کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» از شهید مطهری و «دُن آرام» از شولوخف را با هم می خوانم . مطهری در کتابش آنچه قانون خالی از اخلاق و دین ، درباره زن پرداخته است را با آنچه در خیمه اسلام ، قاعده ی مراوده با زنان است تطبیق می دهد .

رمان شولوخوف ، ضمن روایت سرگذشت شخصیت اصلی ، توصیف جذاب و پر از جزئیاتی از طبیعت ، شخصیت آدم ها و زندگی اجتماعی شان دارد . در بخشی از همین حواشی ، به زندگی یک زنِ روسی به نام آکسینیا می پردازد که در هفده سالگی توسط پدر الکلی اش ، مورد تجاوز قرار می گیرد .دخترک وحشتزده به مادرش پناه می آورد و اتفاق افتاده را اطلاع می دهد . از این رسوایی ، پدر ، توسط پسرانش به طرز وحشیانه ای کشته می شود . آکسینیا بعد ها به عقد کشاورزی به نام استپان در می آید و از خانواده جدا می افتد . او از همان ابتدا ، قربانی خشونت های فیزیکی استپان است و همچنین در خانه به امور سخت گمارده می شود . کودک اولش ، در یک سالگی می میرد و وقتی شوهرش برای خدمت نظام ، از دهکده می رود ، توسط شخصیت اصلی ، دعوت به خیانت می شود ، او که ابتدا مقاومت می کند ، با پافشاری گریگوری مواجه می شود و به هوس اینکه پس از این همه سال رنج و سختی ، عشق واقعی اش را یافته ، با او می آمیزد و این قصه در همه دهکده زبان به زبان می چرخد. به زمان بازگشت استپان که نزدیک می شوند ، ترسان از گریگوری می خواهد که با هم از دهکده فرار کنند و در دوردست زندگی جدیدشان را شروع کنند . گریگوری شانه خالی می کند و با دختر زیبایی که خانواده اش انتخاب کرده اند ازدواج می کند ، استپان که در اردو خبر این اتفاق به گوشش رسیده ، خشمگین به آکسینا می رسد و او را شکنجه می دهد .

در این بین ، ضمن اینکه از وضعیت زن در آن برهه از تاریخ متاسف می شوم ، به این فکر می کنم که اگر می خواستند شخصیت های رمان شولوخوف پایبند به اسلام باشند ، وضعیت امروز و سرنوشت آکسینیای بیچاره چه گونه بود ؟

۰۲ تیر ۹۲ ، ۲۰:۳۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

برای انتخابات

عقلم بیشتر با دکتر محسن رضایی جور است ولی دلم پیش سعید جلیلی ست .

.

شازده کوچولو می گوید : فقط با چشم دل می‌توان خوب دید. اصل چیزها از چشم سر پنهان است.

.

واگذار کردن تصمیم های مهم ، به دل ، کار عاقلانه ای نیست. پس من به رضایی رآی می دهم.

۲۳ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۴۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

خدا حافظ مرد آشنای مهربان

.

دیروز ظهر که برای نماز ظهر در حسینیه می رود وضو بگیرد ، قلبش ، می گیرد ، می افتد ، پسرش می رسد ، دست پسرش را می گیرد و فشار می دهد ، آرام درد می کشد  ... آرام می گوید یا ابالفضل و ... تمام . قصه جان دادن مرد محبوب آشنای من ، حاج جواد جلایر ، همین بود .

.

آقای جلایر ، چشم تان ، آن ساحل و دریای آرامش از یادم نمی رود . چقدر زیبا زندگی کردید ، بنده خوب خدا ، تبریک .

.

آغوش باز روز های سخت ... آغوش باز روز های سخت ، مهربان دوست داشتنی  ، پشتوانه ایمان من ، خداحافظ .

.

می خندیدید و با صدای خش دار می گفتید : آقا سجاد ... چیطوری بو وو ... . عظمت خشوع . یادتان به خیر . این ها از خاطرم نمی رود . 

.

 

 مراسم ...

۲۱ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

تشکر از حافظ(رض)

.

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند

جوانان سعادت مند ، پند پیر دانا را

.

حدیث از مطرب و می گوی و راز دهر کمتر جوی

که کس نگشود و نگشاید به حکمت ، این معما را

.

۱۷ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

چطور نمی شود در شیراز فلسفه خواند

از چند ماه پیش ، جلسه تشکیل شده که بیایید ببینیم چه کار می شود کرد برای این رهبر ، این همه حرف های قشنگ ... حرکت های عظیم . 

.

چند جلسه و اردو و  همایش که می گذرد ، با هم می رسیم به فلسفه . یعنی تا نفهمیم اینها از کجا درآمده نمی شود واقعی شان کرد . سیری برای فلسفه خواندن پیدا می شود و بسم الله.

.

امتحانات خرداد در پیش است . صبر می کنیم تا اولین روز بعد از امتحانات ، که کار را شروع می کنیم .

.

امروز ، روز بعد از آخرین امتحانات است ، کسی اعلام حضور پیامکی نمی کند ، بچه های شهرستان همان بعد از امتحان مستقیم به ترمینال رفته اند .

.

به یکی از بچه های شیراز زنگ می زنم. دارد در ستاد انتخاباتی آقای جیم ، تبلیغ می کند . با او که حرف می زنم می فهمم برای برپایی همان چیزی که فکر می کردیم باید برایش فلسفه خواند کار می کند. 

.

۱۳ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

باید دوید

.

اسلام ، حق است . از جانب خداست . اسلام ، هم آخرت و هم دنیای ما را سامان می دهد .  باور کنید .

.

مردم ؛ ما به جز با اسلام به سعادت نمی رسیم . مسلمانی در حکومت غیر اسلام نمی شود . باور کنید .

.

اسلام این توان را دارد که از پس اداره جامعه بربیاید . اصلا اسلام ایده های نهایی را برای رهبری جمعیت ها دارد . اسلام برای حکومت و سیاست و عدالت و اقتصاد و تربیت و فرهنگ و هنر حرف دارد . باور کنید .

.

امتداد حرکت تربیتی همه انبیاء و ائمه و صالحین و شهدای کل تاریخ ، امروز به این جا رسیده . به ما ، به ما وارثان و پیروان مکتب شیعه ، که معتقدیم دنیا مزرعه آخرت هست . که می شود و باید خوب زندگی کرد. امروز اگر ما همه به این راه اعتقاد و اعتماد داشته باشیم ، می توانیم در ماموریت انبیاء سهیم باشیم و می توانیم به دنیا شهادت بدهیم که اسلام حق است و با اسلام و فقط با اسلام می شود درست زندگی کرد و به تکامل رسید. باور کنید .

.

مردم ؛ اسلام مکتبی است که حشو و زائد در آن نیست و در آن همه راه ها مقصد اند. ما به این گفته ها ایمان داریم . باور کنید .

.

طرح فقهای اسلام ، برای رهبری جامعه در دوران غیبت معصوم ، دوازدهم فروردین 1358 باموافقت 99 درصد آراء ، توسط مردم ایران پذیرفته شد .

.

طلاب علوم اسلامی ؛ آن حرف ها بر زمین مانده است . باور کنید .

۱۲ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

تناقض معصومیه

از بیرون که به معصومیه نگاه می کنی ، مسجدی را می بینی که به پشتوانه حجره هایی از علم بنا شده؛انگار حجره های عالمان پشتوانه خدا شده.این اشتباه است چون حجره هایی از فقر باید دور خانه خدا بنا شود.

از داخل که به معصومیه نگاه می کنی ، مسجدی را می بینی که پشت به خیابان عوام دارد و حجره های عالمان دور آن فقط چیده شده اند. این اشتباه است. پشتِ خانه خدا فقط باید به آسمان باشد و عوام باید از حجره های فقر به آن وارد شوند،نه از در پشتی. بیشتر به نظر ، حجره های معصومیه دور سالن آمفی تئاتر حلقه زنده اند. انگار از مسجد و عوام بریده اند و به آمفی تئاتر گرویده اند. هرچند می خواهند مسجد را هم از دست ندهند. مثل من.

کلیت معماری معصومیه با جزء آن که کاشی کاری و مقرنس کاری و گنبد و گلدسته های اسلیمی و توحیدی آن است ، تناقض دارد.
۱۴ دی ۹۰ ، ۱۸:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

درباره قاعده عمومی حوزه

- دیشب با هادی رفتیم جلسه گروه فهیم. اونجا یکی از دوستاشو معرفی کرد.میثم.میثم 5 سال دانشگاه شیراز متالوژی می خونده . ورودی 80 .الآن فارغ التحصیل مدرسه معصومیه و طلبه سطح 2. به عقاید غیر متصلب و دوری از سیاست زدگی و شنیدن حرف دستگاه های فکری مختلف معتقد بود. 3 سال روی نظریه های فرهنگستان علوم کار کرده . سروش می خوند و به روش کاری اون ، یعنی نگاه به دین از بیرون ، علاقه داشت و اونو اولویت می دونست . آدم پر مطالعه و فعالی بود.


- برگشتنه هادی صحبت می کرد.می گفت 97 درصد مطمئنم تو در جوّ حوزه هضم می شی. این اتفاق قاعده عمومی حوزه ست. می گفت : حاضرم شرط ببندم تا 4 سال دیگه دقدقه هیچ کدوم از این سترگ ایده ها و آرمان های برّاق امروزتو نداری. هادی شاید همه حرف های میثم رو قبول نداشت اما مدل کاری اون رو ایده آل می دونست . می گفت : این جور آدم ها اقلیت نزدیک به عدم حوزه اند و مطلوبند.هادی می گفت : من توصیه ای نمی کنم اما اگه تکون نخوری حل شدی رفتی.اگه مرد باشی ده سال دیگه ول می کنی وگرنه تو هم می شه ادامه همین دستگاه نامطلوب./ ...دیشب شب سردی بود ، اما گرمای حجره نمی ذاشت اونو حس کنم.


- نیت . نیت . نیت. بیا نیتت رو درست کن ... برای چی درس می خونی . برای کی نماز می خونی. برای چی زنده موندی. به سمت چی و برای چی حرکت می کنی . برای کی وبلاگ می نویسی. خدایا نیت من رو خالص کن. باید ذکر بگی. لا اله الا الله . لا اله الا الله . لا اله الا الله .


- شرک.شرک.شرک.


- امروز تونستم یه دسته بندی برای قواعد اعلال پیدا کنم . خدایا این ها همه ابزارند که بتونم به تو برسم. خدایا کمک کن به این ابزار مسلط بشم. تا بتونم حرف تو را بفهمم.


- خدایا تو هر چه در ذهن من هست نیستی . تصور من از خدا ، خدا نیست. خدایی که دخلی نداره به امور.قدرتی نداره.محلی از توجه من ندارد.خدایی که کم رنگ هست. حواسش نیست . آن خدا ، خدا نیست . خدایا ...


- امروز یه چیز عجیب خوندم . حوزه علمیه وقت ، شهریه شهید مطهری و سایر شاگردان درس فلسفه علامه طباطبایی را قطع می کند و استاد مجبور می شوند برای امرار معاش به تهران بروند.عجیب. 

۱۵ آبان ۹۰ ، ۱۸:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

پشت دریا شهریست

- نمی دانم چطور عرشه عالم ، این کشتی کوچکی که قرار بود ما را از دریای زمان به قیامت برساند ، این قدر کثیف شد که دیگر نمی توان افق را دید. تلاش برای بهبود شرایط ، به مدد حرص و جهل مان از این سمت و راحت طلبی و دلبستگی مان از آن سمت ، کند و کم رمق است. از تواتر مشاهده وضع نامطلوب ، باورمان زخم خورده و چیستیمان و اینکه وضع مطلوبی هم هست ، از یاد رفته. می خواهم طرحی از وضع بهتر بکشم تا تلاش برای تصحیح عرشه جان بگیرد تا سفر و مسیر و مقصد دوباره به یاد بیاید.

- حرکت ساختار و روابط اجتماع انسانی به سمت ایده آل ، با نظر به تاثیر پذیری عمیق کیفیت زندگی انسانی و باتبع سعادت و شقاوت نوع بشر از آن ، اولین گام و اولویت در پاسخ ما ، به سوال چه باید کرد ، ادراک شده. عینیت بخشیدن به این هدف در مقیاس کوچکی از اجتماعات انسانی ، عملی و موجه به نظر می رسد. ما سفر رسیدن به دستگاه مرکب ایده آل را ، از آفرینش جزء ساده ایده آل ، شروع می کنیم.

۲۱ مهر ۹۰ ، ۱۷:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

چرا باز قلب من قلبید ؟

یه چیز نوشتیم انگار منظم شد:


چرا باز قلب من قلبید؟


جهید برق چشمش به سمتم ،


 دوباره قلب من لرزید.


دوباره عقل من ترسید.


دوباره من تشویش.


دوباره سوزن چشمش


و باد طرح بی عشق من تَرکید.




دوباره مشرق سمتم به غرب مایل شد.


دوباره سیل آب عشق آمد ، عقل بی حس شد.


سترگ ایده های خفن فیلسوف های قرن ،


برای شهر کوچک معقول ذهن من ، دوباره باطل شد.




دوباره دستک من ز پشت می پیچاند ، دوباره پوزک من را به خاک می مالاند ...


آه کجایی به داد برست عقلک من ، که عشق به برهان زلف ، دودمان ما پیچاند.

۱۵ مهر ۹۰ ، ۱۸:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی