نه ماندن

قطعه ی کوچکی از عالم بیکران

چطور مجاب شدی که بنویسی ؟

 

چرا نوشتن ؟

-نوشتن ، فکر را به حرکت می اندازد . از بن بست ها در می آورد . با نوشتن دانسته ها ثبت می شند و در موقعیت های شک و ودودلی با قوت بیشتری در برابر شبهه ها ظاهر می شوند .

 

چرا یادداشت های خصوصی در دفترت تورا کفایت نمی کند ؟ آیا در وبلاگ نویسی ، اراده جلوت داری ؟ عقده دیده شدن ، تحسین ؟

- در وبلاگ ، خود را در معرض داوری می بینی . حتی اگر مخاطبی نباشد . این معرض داوری ، مغز را به جولان می اندازد ، تلاش می کند حدس بزند ، عکس العمل چیست ، پاسخ پاسخ ها چیست . مغز به حرکت در می آید .

- نوشتن در وبلاگ مفید یقین است ، با این برهان که اگر نوشته های من ایراد منطقی داشتند ، حتما کسی تذکر می داد .

 

چرا باید مغز را اینچنین تحریک کرد ؟چرا باید یک الزام کاذب برای او تعریف کرد ؟ اگر سوال های تو خود محرّک این تحرک عقلی نیستند ، چرا باید آن ها مصنوعی و شبیه سازی شده پدید آورد ؟

 

چرا به نوشتن پایبندی نداری ؟

- ؟

۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

باید دوید

.

اسلام ، حق است . از جانب خداست . اسلام ، هم آخرت و هم دنیای ما را سامان می دهد .  باور کنید .

.

مردم ؛ ما به جز با اسلام به سعادت نمی رسیم . مسلمانی در حکومت غیر اسلام نمی شود . باور کنید .

.

اسلام این توان را دارد که از پس اداره جامعه بربیاید . اصلا اسلام ایده های نهایی را برای رهبری جمعیت ها دارد . اسلام برای حکومت و سیاست و عدالت و اقتصاد و تربیت و فرهنگ و هنر حرف دارد . باور کنید .

.

امتداد حرکت تربیتی همه انبیاء و ائمه و صالحین و شهدای کل تاریخ ، امروز به این جا رسیده . به ما ، به ما وارثان و پیروان مکتب شیعه ، که معتقدیم دنیا مزرعه آخرت هست . که می شود و باید خوب زندگی کرد. امروز اگر ما همه به این راه اعتقاد و اعتماد داشته باشیم ، می توانیم در ماموریت انبیاء سهیم باشیم و می توانیم به دنیا شهادت بدهیم که اسلام حق است و با اسلام و فقط با اسلام می شود درست زندگی کرد و به تکامل رسید. باور کنید .

.

مردم ؛ اسلام مکتبی است که حشو و زائد در آن نیست و در آن همه راه ها مقصد اند. ما به این گفته ها ایمان داریم . باور کنید .

.

طرح فقهای اسلام ، برای رهبری جامعه در دوران غیبت معصوم ، دوازدهم فروردین 1358 باموافقت 99 درصد آراء ، توسط مردم ایران پذیرفته شد .

.

طلاب علوم اسلامی ؛ آن حرف ها بر زمین مانده است . باور کنید .

۱۲ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

تناقض معصومیه

از بیرون که به معصومیه نگاه می کنی ، مسجدی را می بینی که به پشتوانه حجره هایی از علم بنا شده؛انگار حجره های عالمان پشتوانه خدا شده.این اشتباه است چون حجره هایی از فقر باید دور خانه خدا بنا شود.

از داخل که به معصومیه نگاه می کنی ، مسجدی را می بینی که پشت به خیابان عوام دارد و حجره های عالمان دور آن فقط چیده شده اند. این اشتباه است. پشتِ خانه خدا فقط باید به آسمان باشد و عوام باید از حجره های فقر به آن وارد شوند،نه از در پشتی. بیشتر به نظر ، حجره های معصومیه دور سالن آمفی تئاتر حلقه زنده اند. انگار از مسجد و عوام بریده اند و به آمفی تئاتر گرویده اند. هرچند می خواهند مسجد را هم از دست ندهند. مثل من.

کلیت معماری معصومیه با جزء آن که کاشی کاری و مقرنس کاری و گنبد و گلدسته های اسلیمی و توحیدی آن است ، تناقض دارد.
۱۴ دی ۹۰ ، ۱۸:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

روش برداشت از قرآن - عین صاد

... اگر می بینی با این همه مطالعه و تفکر ، بهره ای نمی گیریم به خاطر این است که از نیاز ها بی خبریم. در حالی که به ویتامین ث نیازمندیم فقط کباب برگ خورده ایم . بی شک کباب غذای خوبی است . اما من به چیز دیگری نباز دارم که به آن نرسیده ام ...

۱۹ آذر ۹۰ ، ۱۸:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

درباره قاعده عمومی حوزه

- دیشب با هادی رفتیم جلسه گروه فهیم. اونجا یکی از دوستاشو معرفی کرد.میثم.میثم 5 سال دانشگاه شیراز متالوژی می خونده . ورودی 80 .الآن فارغ التحصیل مدرسه معصومیه و طلبه سطح 2. به عقاید غیر متصلب و دوری از سیاست زدگی و شنیدن حرف دستگاه های فکری مختلف معتقد بود. 3 سال روی نظریه های فرهنگستان علوم کار کرده . سروش می خوند و به روش کاری اون ، یعنی نگاه به دین از بیرون ، علاقه داشت و اونو اولویت می دونست . آدم پر مطالعه و فعالی بود.


- برگشتنه هادی صحبت می کرد.می گفت 97 درصد مطمئنم تو در جوّ حوزه هضم می شی. این اتفاق قاعده عمومی حوزه ست. می گفت : حاضرم شرط ببندم تا 4 سال دیگه دقدقه هیچ کدوم از این سترگ ایده ها و آرمان های برّاق امروزتو نداری. هادی شاید همه حرف های میثم رو قبول نداشت اما مدل کاری اون رو ایده آل می دونست . می گفت : این جور آدم ها اقلیت نزدیک به عدم حوزه اند و مطلوبند.هادی می گفت : من توصیه ای نمی کنم اما اگه تکون نخوری حل شدی رفتی.اگه مرد باشی ده سال دیگه ول می کنی وگرنه تو هم می شه ادامه همین دستگاه نامطلوب./ ...دیشب شب سردی بود ، اما گرمای حجره نمی ذاشت اونو حس کنم.


- نیت . نیت . نیت. بیا نیتت رو درست کن ... برای چی درس می خونی . برای کی نماز می خونی. برای چی زنده موندی. به سمت چی و برای چی حرکت می کنی . برای کی وبلاگ می نویسی. خدایا نیت من رو خالص کن. باید ذکر بگی. لا اله الا الله . لا اله الا الله . لا اله الا الله .


- شرک.شرک.شرک.


- امروز تونستم یه دسته بندی برای قواعد اعلال پیدا کنم . خدایا این ها همه ابزارند که بتونم به تو برسم. خدایا کمک کن به این ابزار مسلط بشم. تا بتونم حرف تو را بفهمم.


- خدایا تو هر چه در ذهن من هست نیستی . تصور من از خدا ، خدا نیست. خدایی که دخلی نداره به امور.قدرتی نداره.محلی از توجه من ندارد.خدایی که کم رنگ هست. حواسش نیست . آن خدا ، خدا نیست . خدایا ...


- امروز یه چیز عجیب خوندم . حوزه علمیه وقت ، شهریه شهید مطهری و سایر شاگردان درس فلسفه علامه طباطبایی را قطع می کند و استاد مجبور می شوند برای امرار معاش به تهران بروند.عجیب. 

۱۵ آبان ۹۰ ، ۱۸:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

پشت دریا شهریست

- نمی دانم چطور عرشه عالم ، این کشتی کوچکی که قرار بود ما را از دریای زمان به قیامت برساند ، این قدر کثیف شد که دیگر نمی توان افق را دید. تلاش برای بهبود شرایط ، به مدد حرص و جهل مان از این سمت و راحت طلبی و دلبستگی مان از آن سمت ، کند و کم رمق است. از تواتر مشاهده وضع نامطلوب ، باورمان زخم خورده و چیستیمان و اینکه وضع مطلوبی هم هست ، از یاد رفته. می خواهم طرحی از وضع بهتر بکشم تا تلاش برای تصحیح عرشه جان بگیرد تا سفر و مسیر و مقصد دوباره به یاد بیاید.

- حرکت ساختار و روابط اجتماع انسانی به سمت ایده آل ، با نظر به تاثیر پذیری عمیق کیفیت زندگی انسانی و باتبع سعادت و شقاوت نوع بشر از آن ، اولین گام و اولویت در پاسخ ما ، به سوال چه باید کرد ، ادراک شده. عینیت بخشیدن به این هدف در مقیاس کوچکی از اجتماعات انسانی ، عملی و موجه به نظر می رسد. ما سفر رسیدن به دستگاه مرکب ایده آل را ، از آفرینش جزء ساده ایده آل ، شروع می کنیم.

۲۱ مهر ۹۰ ، ۱۷:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

معلم کلاس ما - سهراب سپهری

... Loti دفترچه های کثیف داشت . تکالیف مدرسه را سرهم بندی می کرد . چون در این کار اجبار می دید . من نظم را از کف نمی دادم . خطا را هم منظم مرتکب می شدم . تکالیف مدرسه من مرتب بود ...

۱۶ مهر ۹۰ ، ۱۸:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

چرا باز قلب من قلبید ؟

یه چیز نوشتیم انگار منظم شد:


چرا باز قلب من قلبید؟


جهید برق چشمش به سمتم ،


 دوباره قلب من لرزید.


دوباره عقل من ترسید.


دوباره من تشویش.


دوباره سوزن چشمش


و باد طرح بی عشق من تَرکید.




دوباره مشرق سمتم به غرب مایل شد.


دوباره سیل آب عشق آمد ، عقل بی حس شد.


سترگ ایده های خفن فیلسوف های قرن ،


برای شهر کوچک معقول ذهن من ، دوباره باطل شد.




دوباره دستک من ز پشت می پیچاند ، دوباره پوزک من را به خاک می مالاند ...


آه کجایی به داد برست عقلک من ، که عشق به برهان زلف ، دودمان ما پیچاند.

۱۵ مهر ۹۰ ، ۱۸:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

من طلبه شدم !

به نظرم رسیده بود که طلبگی فرصتی نیست که بشه به راحتی اونو از دست داد. 3 بار به قم رفتم و سه بار به نتیجه پذیرش و اعتراضم اعتراض کردم ... تا اینکه بار سوم شد. حالا من طلبه مدرسه معصومیه قم هستم ؛ به خرج وجوهات مسلمین و پول نفت و مالیات حکومت اسلامی درس علوم اسلامی می خوانم و متعهدم تا از این دانش کسب شده در آینده به نفع اسلام و مسلمین استفاده کنم.

۲۸ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

بازگشتی دوباره به فلسفه برای کارشناسی ارشد

گزینه هایی رو که پیش روم بود رو بر طبق اولویت چیدم. اولیش رفتن به حوزه بود که از نظر حضرات مردود شدم.اساسا این روش پذیرش مانع ورود امثال منی می شه که معمولا به خاطر مطالعه یه کتاب بی ربط یا دیدن یه فیلم توصیه شده در شب امتحان 3 واحد ، 3 واحد درس حذف می کنیم و کلاس ها رو سمبل می کنیم - همین طور مثلا برای برگزاری یک شورش اجتماعی - . توی جلسه مصاحبه حتی یک کلمه در مورد کتاب هایی که خوندی ، سبک زندگی که داری ، ایده ای که برای بهبود داری یا آشنایی که با رسانه داری پرسیده نشد و بعد هم که نهایتا پذیرش بر اساس صف نزولی معدل داوطلبان انجام شد. من فکر می کنم این روش پذیرش عادلانه نیست ، هرچند می شه همه این ها رو به حساب غرغر زدن های یک آدم بازنده گذاشت.


گزینه بعدی کارشناسی ارشد فلسفه به خرج دولت هست. مزیت هایی که برای من داره یک فرصت مطالعاتی ست تا با فراغ بال مدتی رو به تکمیل داشته هام در موضوع مورد علاقه ام بپردازم و البته فرصت هایی که برق مدرکش می تونه بوجود بیاره و هزینه هاش 6 ماه زمان از بحرانی ترین زمان عمرم. بازه ای که از همه وقت بیشتر لازمه تا هوشیار باشم و در انتخاب ها دقت بیشتری کنم. همچنین موضوع ازدواج هم تا 6 ماه آینده معلق می مونه. بعلاوه شکست سنگینی که اگر نشه به بار میاد.


همچنین الان وقت خوبیه تا تلاش منظم جدی رو برای رسیدن به یک هدف مشخص رو تمرین کنم. حس غالب این روز های همراه من ترکیب بک میل شدید آرمان خواهانه و یک حس سنگین عقب ماندگی و غصه بهره کمی که از عمر برده ام.اما نباید مرعوب شد و دانست که همیشه عمر "جستجوی علم فضیبلت است."

۲۵ مرداد ۹۰ ، ۱۹:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی