شهودا می بینیم که افعالی از ما صادر می شود . آیا حقیقتا این افعال به اختیار ما انجام می شود ؟
- حداقل در بعضی افعال بله . چون شهودا می بینم که در دوراهی ها ، قدرت و آزادی انتخاب گزینه ها را دارم .
شهودا می بینیم که افعالی از ما صادر می شود . آیا حقیقتا این افعال به اختیار ما انجام می شود ؟
- حداقل در بعضی افعال بله . چون شهودا می بینم که در دوراهی ها ، قدرت و آزادی انتخاب گزینه ها را دارم .
- اگر فرض کنیم اختیار هست ، آیا لازم است چیزی را تغییر داد ؟
نه . چون همه چیز خوب است و خداوند نظام را به بهترین حالت ممکن آفریده است . اجزاء دنیا در تعادل اند و هر گونه دخالتی در این اجزاء نظم آنها را به هم می زند .
- چطور پس می بینیم ، همین اجزای نظام احسن خود در حال تغییر در خود و دیگران اند ؟
درسته . با احتساب اینکه هیچ چیز در دنیا ثابت نیست و همه چیز در حال تحول است ، انگار اتفاقا اگر اجزاء تغییر ندهند ، تعادل به هم می خورد ! (پس حرف آقای میرکریمی که استدلال نظام احسن رو برای عدم ضرورت تلاش برای تغییر مطرح می کرد ، با این تعبییر اشتباه بود) اگر من هم تغییر ندهم ، تعادل دنیا به هم می خوره .
- اصلا تعادل دنیا به بخورد ، به ما چه ؟
در عدم عدالت ، ظلم هست و ما هم به عنوان اجزای دستگاه مورد ظلم واقع می شویم . درد می کشیم ، لذت نمی بریم ...
- چه چیزی را باید تغییر داد ؟
اجزائی که نظام را از تعادل خارج کرده اند را باید به تعادل بازگرداند .
- چرا اجزاء ، نظام را از تعادل خارج می کنند ؟
این از بروزات جوهر حرکت است . اجزاء در مدافعه و تزاحم با هم به حرکت درمی آیند . لازمه حرکت کثرت است . کثرت یعنی تباین در صفات و تباین یعنی تضاد .
- آیا تعادل محض امکان پذیر است ؟
نه . چون تعادل محض به معنای عدم تضاد کثرات متباین است و اگر هیچ تضادی در عالم نباشد ، دال بر وحدت عالم خواهد بود ، در حالی که عالم حائز کثرت است.
اما شاید بشود در کالبد اجزائی که مرکب از اجزاء متضادی اند که اراده واحدی بر آن ها حاکم است ، این تعادل را برقرار نمود .
چرا وقتی می خواهی کاری را انجام دهی که از نظر منطقی ، بزرگ است ، همه کار را دوست داری خودت انجام دهی ؟ مثلا ساختن مجله یک نفره ، حلقه مطالعاتی یک نفره ، کارگاه های آموزشی ، فیلم سازی یک نفره ، گیم سازی یک نفره و ... ؟ چرا به کار دیگران اعتماد نداری ؟
- ؟
آیا لازم است درمورد مهارت های کار جمعی چیزی بدانی؟
- ؟
چرا نوشتن ؟
-نوشتن ، فکر را به حرکت می اندازد . از بن بست ها در می آورد . با نوشتن دانسته ها ثبت می شند و در موقعیت های شک و ودودلی با قوت بیشتری در برابر شبهه ها ظاهر می شوند .
چرا یادداشت های خصوصی در دفترت تورا کفایت نمی کند ؟ آیا در وبلاگ نویسی ، اراده جلوت داری ؟ عقده دیده شدن ، تحسین ؟
- در وبلاگ ، خود را در معرض داوری می بینی . حتی اگر مخاطبی نباشد . این معرض داوری ، مغز را به جولان می اندازد ، تلاش می کند حدس بزند ، عکس العمل چیست ، پاسخ پاسخ ها چیست . مغز به حرکت در می آید .
- نوشتن در وبلاگ مفید یقین است ، با این برهان که اگر نوشته های من ایراد منطقی داشتند ، حتما کسی تذکر می داد .
چرا باید مغز را اینچنین تحریک کرد ؟چرا باید یک الزام کاذب برای او تعریف کرد ؟ اگر سوال های تو خود محرّک این تحرک عقلی نیستند ، چرا باید آن ها مصنوعی و شبیه سازی شده پدید آورد ؟
-؟
چرا به نوشتن پایبندی نداری ؟
- ؟