نه ماندن

قطعه ی کوچکی از عالم بیکران

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسلام» ثبت شده است

چرا روزه خواری برای کسی که به روزه معتقد نیست هم ممنوع است؟

 چرا روزه خواری حتی برای کسی که به روزه معتقد نیست ممنوع است ؟

 - اسلام دینی است که دعوت به تعادل می کند . یعنی دعوت به اجتماع متخالفین بدون حذف هیچکدام . دعوت می کند تا صفات مختلف با هم و با یک هویت ظاهر شوند . اسلام دعوت به توحید می کند . دعوت از عبور از کثرات و سیر به سمت وحدت . همه کثرات باید بدانند که از خدای واحد اند ( یعنی خدا جمع کثرات است . البته برای کثرات نباید وجود قائل شد . کثرات افعال اند که اراده بر اختلاف و درجه بندی آن ها شده ) و به سوی خدای واحد برمی گردند . وحدت ، توحید ، اتحاد . اسلام همان طور که کثرت را می پذیرد (ما شما را به شکل های گوناگون آفریدیم) دعوت به وحدت می کند . وحدت در عین کثرت را هم از فرد می خواهد و هم از خانواده و هم از روستا و هم از شهر و هم از جامعه جهانی و هم همه عالم خلقت . انگار تمام عالم خلقت به جز انسان هم سر سپرده و تسلیم این اراده اند . مثلا قانون گرانش عمومی که در آن هر دو جسم متباین به هم طوری نیرو وارد می کنند تا با هم یکی و متحد شوند .

اینکه اسلام از خانواده حمایت می کند و ترقیب به تشکیل حکومت می کند و احکامش را وابسته و برای جمعیت ها وضع می کند ، بروز همین گرایش به توحید و اتحاد کثرات متباین ، در سطوح و مقیاس های مختلف است . در مورد اخلاق فردی هم فصل الخطابش ، توصیه به حکومت عادلانه بر قوای نفسانی است به عنوان تنها راهِ وحدت قوای مختلف و متفاوت درونی است .انگار که توحید و اعتدال ، نسبت مستقیمی با حیات دارد . می بینیم ، افراد و جوامعی که پایبندی بیشتری به اعتدال و به وحدت رساندن کثرات داشته اند ، در سایه این اعتدال ، بیشتر به حیات ادامه داده اند .(به عنوان مثال از معاصرین ، ایت الله بهجت (ره) که در 97 سالگی دیده از جهان فرو بست که نه تارک دنیا بود که زن و فرزند و روابط اجتماعی داشت و نه بنده دنیا بود که علم و تقوا و ریاضت داشت . و همچنین تمدن غرب که توانسته کثرات را حول شیرازه آزادی به نحوی به اتحاد بکشاند .)

اینکه در ماه رمضان جامعه باید یک پارچه ظواهر روزه داری را حفظ کنند ، بروز توحید اجزاء متکثّر جامعه است .

۲۲ تیر ۹۲ ، ۱۸:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

درآمدی بر فلسفه اسلامی - عبدالرسول عبودیت/بخش دوم


فصل ششم : اصل علیت

 - مناط احتیاج به علت : ویژگی از شیء که موجب شده است شیء ، برای موجود بودن ، به علتی نیازمند باشد .

 - دیدگاه های مطرح در مناط احتیاج به علت :

  1. دیدگاه  امکانی : هر شیء ممکن بالذات ، از آن جهت که ممکن بالذات است ، به علت نیاز دارد.
  2. دیدگاه  حدوثی : هر شیء حادث زمانی ، از آن جهت که حادث زمانی است ، به علت نیاز دارد . (مردود. مثال نقض : معلول ازلی ، که معلول است ، اما حادث زمانی نیست)
  3. دیدگاه  حسی : هر شیء موجود ، از آن جهت که موجود است ، به علت نیاز دارد . (مردود. مثال نقض : خداوند ، که موجود است اما علتی ندارد)

- قانون امتناع ترجّح بلا مرجّح :

  • اگر شیء A ، ذاتاً بر اختیار هیچکدام از دو حالت a1 و a2 راجح نباشد .
  • اگر حالت a1 و a2 نقیض یکدیگر باشند .
  • طبق قانون امتناع ارتفاع نقیضین ، برای شیء A ، ناگزیر یکی از حالات a1 و a2 رجحان دارد و اختیار می شود . ذات شیء A رجحانی برای حالات ندارد ، پس یکی از حالات با دخالت غیر ، رجحان میابد.

 - برهان دیدگاه امکانی :

  • ممکن بالذات خود به خود ، به هیچ کدام از وجود و عدم ، راجح نیست .
  • برای ممکن بالذات ناچاراً ، یا عدم راجح است یا وجود .
  • طبق قانون امتناع ترجّح بلا مرجّح ، رجحان یکی از دو حالت محتاج علتی است .

 - همچنین ، صفتی که نسبت به ذات شیء نه ضروری الوجود باشد و نه ضروری العدم ، با اقامه شبیه همین برهان ، محتاج علتی ست .

 - بیان عام اصل علیت :اگر نسبت محمولی(اعمّ از وجود یا عدم) ، به ذات شیء ، امکانی بود ، تحقق محمول برای شیء علتی دارد .

 - اشکال به دیدگاه حدوثی : حادث ، شامل عدم سابق و وجود لاحق (وجود در حال حاضر) است . تفاوت حادث و قدیم ، عدم سابق است . موجب نیاز حادث به علت ، عدم سابق است . فرض هر نوع تاثیر یا تاثر ، برای عدم ، مستلزم در نظر گرفتن نوعی وجود است و این تناقض است .

 - استدلال دیدگاه حسی : "ما هرچه را حس کرده ایم ، یا آزمایش و تجربه نموده ایم ، آن را علتِ معلولی یافته ایم ."

 - اشکال به دیدگاه حسی

  1. هیچ حس و تجربه ای نمی تواند مُدرک رابطه علت و معلول باشد . گذشته از آن درک صدق و کذب رابطه علت و معلول با تجربه و حس ، مستلزم دور است چون ما ابتدا ، صدق اصل علیت را پذیرفته ایم و سپس به جهان خارج رجوع کرده ایم .
  2. استدلال بر اساس استقراء ناقص است و تعمیم حکم آن مجوز منطقی و فلسفی ندارد.
  3. استدلال تکیه زده بر اینکه "همه اشیاء و موجودات محسوس اند" که اولا با حس و تجربه نمی توان آن را ثابت کرد و ثانیا توسط فیلسوفان برای اثبات کذب آن برهان اقامه شده .

فصل هفتم : علت تامه و علت ناقصه

 علت : چیزی که معلول با وجودش ، موجود و با عدمش ، معدوم است .

 - علت تامه : چیزی که همه نیاز های وجودی معلول را برآورد ، به طوری که فقط با وجود آن و بدون کمک دیگران ، معلول موجود و با عدمش ، معلول معدوم باشد .

 - انواع دخالت علت در معلول : 

  1. دخالت فاعلی : برآوردن نیاز معلول به اصل وجود .
  2. دخالت قابلی : برآوردن نیاز معلول به پذیرنده ای که در آن حلول کند . (تنها بعضی از معلول ها ، چنین نیازی دارند)
  3. دخالت غایی : برآوردن نیاز معمول به پایان حرکت . غایت وجود علمی دارد و نه وجود خارجی . (تنها بعضی معلول ها که وجودی متغیر و آمیخته با حرکت داردند ، چنین نیازی دارند)

حاشیه : در اینجا یاید ابتدا بحث از مدلول شیء و فعل می شد . اینکه وجود شیء با وجود فعل چه تفاوتی دارد . وقتی صحبت از پذیرنده می شود ، آیا پذیرنده ، یک شیء است یا یک فعل هم می تواند پذیرنده باشد . بنده شخصا دوست دارم ، صحبت از ذات شود ، از آنچه مصدر افعال است . آن پذیرنده اول . آیا من هم از آن جنس ام یامن هم فعلی ام که در آن ذات حلول کرده ام  و حالا گیریم که خود من هم عوارضی داشته باشم چه تفاوتی دارد ؟ فکر می کنم اگر واژه وجود ، صِرفاً برای آن موجود مصدر افعال صرف می شد ، بهتر بود .

همچنین در امکان نیاز به غایت بحثی نیست ، اما اینکه وجود طرح کیفیت پایان برای هر حرکتی فرض شود ، از کجا آمد ؟ آیا یک حرکت بی پاین ، یا یک حرکت بی هدف ، نمی توان تصور کرد ؟

 - طبق نظر فیلسوفان نوع دیگری از نیاز برای معلول وجود ندارد ، محال است فاعل و قابل یکی باشند و در فاعل هایی مثل انسان و حیوانات ، وجود علمی غایتی که معلول به آن نیاز دارد ، با فاعل یکی نیست.

 - فاعل(در اصطلاح فلسفه) : عامل وجود بخش یا ایجاد کننده .

 -  نظریه ترکیب جسم ، از ماده و صورت :طبق نظر ارسطو و پیروانش ، از جمله ابن سینا ، هر جسمی از دو جزء تشکیل یافته اس : ماده و صورت ، که صورت آن در ماده اش حلول کرده است و با این حلول ترکیبی حاصل گشته که به آن «ترکیب انضمامی ماده و صورت» می گویند . آثار بالفعل جسم ، از صورت است و تنها این ویژگی که جسم با تغییر و تحول ، می تواند غیر از آنچه هم اکنون هست باشد ، از آثار ماده جسم است .این نظریه توسط ملاصدرا و پیروانش پذیرفته نیست . گذشته از آن اگر ترکیب انضمامی ماده و صورت را شیء سومی فرض کنیم ، میبینیم که آن چیزی جز صورت نیست و نهایتاً ماده در خارج از وجود جسم و تنها به عنوان قابل درک می شود .

 - نیاز معلول به اجزاء : طبق نظریه ترکیب جسم ، از ماده و صورت ، معلول به اجزاء نیز نیاز دارد .(این نظر پذیرفته نیست)

 - علت ناقصه : هر یک از اجزاء علت تامه به تنهایی ، یا مجموعه ای از آن ها که شامل همه این اجزاء نباشند .


فصل هشتم : وجود بخشیِ علت فاعلی

الف : تحلیل وجود بخشی :

 تصور اول در وجود بخشی علت فاعلی : علت فاعلی ، به مخزنی از وجود دسترسی دارد که وجودی را از آن می گیرد و به معلول می دهد و آن که تا به حال معدوم بوده ، موجود می شود . در این تحلیل پای چهار موجود و واقعیت خارجی به میان می آید :

  1. دهنده : علت وجود بخش (A) .
  2. گیرنده : معلول (B) .
  3. شیء داده شده : وجود .
  4. دادن : ایجاد (فعلی که از علت وجود بخش سر میزند) .

 - اگر برای گیرنده وجود قائل شویم ، نتیجه می شود که گیرنده معلولِ دهنده نیست و این تناقض است . پس در خارج دوئیت و تعددی نیست و گیرنده و دهنده یکی اند .

 - اگر چیزی دارای چیز دیگری نباشد ، می توان با عملی به نام  «دادن» ، شیء دیگر را به آن داد ولی اگر دارای آن باشد ، چگونه می توان عین آن چیز را دوباره به آن داد ؟ برای رفع این اشکال مطلقا سه راه بیشتر نداریم :

  1. در خارج برای معلول وجود قائل شویم . تناقض .
  2. بپذیریم فعلی انجام نگرفته است ، یعنی A را علت وجود بخش B ندانیم. تناقض .
  3. معلول چیزی جز کار علت نیست .

 - تصور دوم در وجود بخشی علت به معلول : فرض اینکه «A علت وجود بخش B است.» مساوی این فرض است که «B همان فعل A است و لا غیر.» . در این تحلیل تنها دو واقعیت و جود خارجی داریم :

  1. علت (A) .
  2. فعل علت : معلول (B).

ب : تحلیل فعل علت (ایجاد) :

 - تحلیل انواع روابط وجودی دو شیء : رابطه علت فاعلی و معلول ، از نوع سوم است .

  1. ربط عرضی : وجود حالتی عرضی در a ، وابسته به وجود b است . مثل رابطه خودرو و بنزین .
  2. ربط ذاتی : وجود a ذاتاً وابسته به وجود b است با این حال می شود در ذهن ، به تنهایی a را تصور کرد و بر آن حکم کرد .
  3. وجود رابط : وجود a مستقل از b امکان ندارد در ذهن تصور شود . در این حالت a عیناً همان ربط به b است .

 - تحلیل معنای تغییر در فعل ایجاد : هر مفهوم مصدری را که در نظر بگیریم ، مثلا رفتن ، الزاماً به نوعی تغییر دفعی یا تدریجی در معلولش اشاره دارد . وقتی می شنویم ، علتی ، معلولی را ایجاد کرده است ،معمولا تصور می کنیم امری که در زمانی معدوم بوده ، بوجود آمده و به اصطلاح چیزی حادث شده .

 - اگر چیزی صرفا ربط به علت باشد و در آن هیچ حرکت و تغییر و حدوثی هم نباشد ، باز معلول است .

 - صدر المتالهین ، با توجه به همین معنای حدوثی که در فعل است ، به جای آنکه بگوید : «معلول ، حیثیتی جز ایجاد یا کار کردن علت ندارد» می گوید «معلول ، حیثیتی جز ربط به علت ندارد.»

 - برای نشان دادن حقیقت معلول ، مفهوم ربط یا رابط ، رساتر از مفهوم فعل و ایجاد است . زیرا این توهم را بوجود نم آورد که معلول ، نوعی استقلال از علت فاعلی دارد ، یا معلول باید حادث باشد یا نوعی حرکت و روند باشد. 

ج: موجود رابط و مجود مستقل :

۳۱ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

درآمدی بر فلسفه اسلامی - عبدالرسول عبودیت/مدخل


فصل یکم : تعریف فلسفه

 - موضوع دانش(اعمّ از علم و فلسفه) : چیزی که ، مجموعه ای از گزاره ها ، درباره خاصیتی از آن یا یکی از انواع آن ، گزارش می دهد .

 - موضوع علوم : احکام موجود ، از آن جهت که دارای یک ماهیت خاص اند . مثلا در ترمودینامیک ، احکام موجود را از این جهت که حرارت دارد بحث می کند .

 - موضوع فلسفه : احکامی که به صِرف موجود بود موجود بر آن بار می شود . فارغ از اینکه ماهیت داشته باشد یا نداشته باشد . مثلا اینکه موجودی که واجب الوجود نیست باید علت داشته باشد .

 - تعریف فلسفه : دانشی است که در آن از ویژگی های موجود مطلق(نه موجود خاص ، تخصیص خورده با ماهیات) بحث می کند.


فصل دوم : روش تحقیق در فلسفه

 - روش تحقیق : روش تعیین صدق و کذب گزاره های یک دانش است .

- دانش کلی حقیقی : دانشی که موضوعش جزئیات نیست (مثل تاریخ و جغرافیا) و موضوعش حقیقی است و نه قراردادی (مثل ادبیات و حقوق).

 - انواع روش تحقیق دانش های کلی حقیقی :
  1. روش عقلی ( استدلالی که نهایتاً بر بدیهیات اولیه مبتنی است )
  2. روش تجربی ( تعیین صدق و کذب بر پایه مشاهدات حسی)
 - روش تحقیق در فلسفه : روش عقلی . 
 - گزاره های پیشینی : گزاره هایی که از روش عقلی بدست می آید .
 - گزاره های پسینی : گزاره هایی که از روش تجربی بدست می آید .

فصل سوم : ارتباط علوم و فلسفه

 - فلسفه پیش از علم : دسته ای از مسائل فلسفی که از علوم مستقل اند .

 - فلسفه پس از علم : دسته ای از مسائل فلسفی که از علوم مستقل نیستند .

 - وابستگی فلسفه به علوم :

  • گاه مبتنی بر یک پیشفرض علمی ، یک مسئله فلسفی مطرح می شود(مثلا تفاوت ماده و انرژی چیست ؟).
  • گاه مقدمه یک استدلال فلسفی ، یک گزاره حسی است(مثلا ابن سینا در اثبات دهگانه بودن موجودات مجرد ، نظریه زمین مرکزی بطلمیوس را فرض گرفته).
  • گاه علوم ، مصداق حقیقی مفاهیم فلسفی را تعیین می کنند (مثلا اینکه مصداق جسم ، الکترون و ذرات هسته ای اند).

  - وابستگی علوم به فلسفه :

  1. نیاز در اثبات موضوع (اگر موضوع دانشی بدیهی نباشد ، فلسفه موجود بودن آن را اثبات می کند ) 
  2. نیاز در اثبات کلیت و ضرورت قوانین(اینکه عوامل طبیعی ، در شرایط یکسان ، به طور تخلف ناپذیری ، رفتار های مشابه دارند.) 
  3. نیاز در تحصیل پیش فرض های اساسی(شناخت پذیری جهان ، امتناع تناقض ، امتناع دور و تسلسل و ...)

 - مراحل شکل گیری قاعده علمی :

  1. فرض داریم که برخی پدیده های طبیعی ، با یکدیگر رابطه علّی و معلولی دارند(یقینی) 
  2. به طبیعت رجوع می کنیم و کشف می کنیم ، کدام پدیده معین ، علت کدام پدیده معین دیگر است.(غیر یقینی.چون این طور نیست که هر دو پدیده ای که دائما یا غالبا با هم می آیند ، رابطه علّی و معلولی داشته باشند) 
  3. با فرض گزاره «سنخیت علّی و معلولی» حکم می شود ، رابطه کشف شده ، رابطه کلی(=یکنواخت و دائمی) است.(یقینی) 
  4. با فرض گزاره «ضرورت علّی و معلولی» ، حکم می شود که رابطه کشف شده ضروری است.یعنی ممکن نیست در شرایط مشابه تخلف پذیرد.(یقینی) 

 - فلسفه بر علوم مقدم است ، یعنی بدون علم می توان فلسفه داشت ولی بدون فلسفه نمی توان علم داشت .

 - پیش فرض : گزاره ای که در یک دانش ، بدون اثبات ، صادق فرض می شود.

حاشیه : در موضع تقسیم پیش فرض ها به پیش فرض های مصرفی و غیر مصرفی ، به نظر می آید این نکنه در نظر گرفته نشده که ، مقدمات استدلال ممکن است ذکر نشده باشند و نمی توان گزاره ای را که به عنوان مفدمه ، در اثر تکرار و یا بداهت ، ظاهراً آورده نشده ، غیر مصرفی نامید.


فصل چهارم : آیا باید فلسفه آموخت ؟
 - ضرورت : هر فعلی که فقدان آن به «اختلال در زندگی فردی یا اجتماعی» یا «دچار شدن به عذاب اخروی شود» منجر شود ضروری است .
حاشیه : این همه پیش فرض ها چرا اینجا آمده اند ؟ چرا اختلال در زندگی فردی به باید منجرمی شود ؟ چه رابطه برای زندگی فردی وندگی اجتماعی تصور شده ؟ چه لزومی دارد اینجا صحبت از آخرت شود؟ مگر بدون فرض آخرت نمی توان ضرورت را تعریف کرد؟
 - آمدن بحث از آخرت در اینجا اشکالی ندارد ، چون آخرت احتمال عقلی دارد:
  1. هیچ برهان یقینی در انکار خداوند ، آخرت و امور معنوی اقامه نشده. نفی ضرورت عدم وجود آنها اثبات ، دالّ بر احتمال وجود آنهاست.
  2. به شهادت تاریخ حتی منکرین خداوند و قیامت هم به صداقت پیامبر اعتراف داشتند .
  3. عرفای اقوام مختلف مدعی شهود برخی از این امور بوده و هستند.

 - تنها احتمال وجود آخرت ، برای ذکر آن کافیست . زیرا :

  1. دفع ضرر یقینی و محتمل ، هر دو ضروری است .
  2. امید ریاضیِ(=حاصلضرب مقدار احتمال در ارزش محتمل) پرداختن به امور معنوی و اخروی ، بینهایت است.
حاشیه : صحبت از امید ریاضی را در اینجا نمی فهمم . مثلا اگر عقل نتیجه عمل یک را قطعا 5000 تومان بداند و نتیجه عمل دو را با احتمال موفقیت 1% ، 5 میلیارد تومان بداند ، چرا عاقلانه ، این است که دومی را انتخاب کند ؟
 - ضرورت آموختن فلسفه : آموختن فلسفه بی تردید مطلوب است ، اما برای دسته ای از افراد ، ناظر به فوائد آن ، ضروری هم هست .
 - فوائد فلسفه :
  1. ارضاء غریزه کنجکاوی
  2. رفع جهل مرکب
  3. دقت در گزاره های عقل عرفی که زیستن بر مبنای آنهاست.
  4. بفهمیم در زندگی نقش حس ، بسی کمتر و نقش عقل بسی بیشتر از آن است که به طور طبیعی انسان گمان می کند . اگر کسی هرگونه مفهوم و گزاره و استدلال عقلی را بی معنا بداند ، ضرورت دارد فلسفه بخواند .
  5. بدست آوردن تصویر کلی عالم هستی .
  6. ژرف نگری در عالم هستی (کشف مشابهت ها و روابط علت و معلولی) . اگر در جامعه ای ، عده ای ، این ژرف نگری را نداشته باشند ، جامعه دچار سقوط  فرهنگی می شود . آن عده ضرورت دارد ، فلسفه بخوانند .
  7. تدارک پیش فرض های علوم
  8. تدارک مبانی نظام ها و جنبش ها(هر نظام انانی بر مبنای پیش فرض هایی استوار است که بسیار از آنها ماهیتاً فلسفی اند و اثبات و رد آنها بر عهده فلسفه است . اگر این مبانی درست نباشند ، باعث اختلال در زندگی فردی یا اجتماعی می شود.) برای افراد فرهیخته و ذی صلاحیت جامعه ضرورت دارد برای دفع این خطر فلسفه بیاموزند.
  9. پایه ریزی جهانبینی(جهانبینی فرد در همه شئون فردی و اجتماعی او نقش تعیین کننده ای دارد). مسائل اساسی جهانبینی (1-آیا وجود مساوی ماده است؟ 2-آیا زندگی انسان محدود به زندگی دنیوی است؟ 3- مطمئن ترین راه برای شناخت برنامه صحیح زندگی فردی و اجتماعی کدام است؟) همه فلسفی اند. کسانی که در جهانبینی شان شک دارند ، کسانی که جهانبینی شان مورد شبهه قرار گرفته ، فرهیختگانی که می توانند جهانبینی الهی را به طور دقیق ، برای عموم تبیین کنند و فرهیختگانی که درصدددفاع عقلانی صحیح از دین اند ، ضرورت دارد فلسفه بخوانند.

 
۱۴ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

توضیح هایی درباره نسبت اسلام و هنر

- این عالم بستر حرکت است و همه اشیاء ، لحظه به لحظه ، ناگزیر از و در حال تحول اند . آرامش و لذت در حرکت است. زیبایی ، استمرار حرکت است .

- در عالم واقع ، حرکت یعنی تحول در فیزیک و شیمی شیء : جرم ، سرعت ، ضربه ، مکان ، رنگ ، دما و ... 

- حرکت در عالم واقع ، قواعد و محدودیت هایی دارد : تزاحم اشیاء در مکان و زمان ، علت طلبی معلول ، پیوستگی و وابستگی جزئیات متکثر به هم ، استدراج ، حدود قواعد تحول های فیزیکی و شیمیایی  و ... . 

- تکامل یعنی افزودن توانایی حرکت شیء در بعدی جدید یا به نحوی جدید. 

- حرکتِ حرکت بوجود آوردن در عالم واقع ، وابستگی کامل به حواس پنج گانه و ادراک دارد . در این حالت ، حرکت آن چیزی است که به واسطه ادراک متوجه آن شده ایم ، مثلا جابجایی لیوان شیر روی میزمان .

- حرکت درونی ، آن چیزی است که بدون واسطه حواس درک شود ، مثل تحول در قوت اراده ، میزان شجاعت ، تمرکز .

- حداقل در نوع انسان ، این امکان هست ، که علاوه بر حرکت در عالم واقع ، بتواند در عالم ذهنی خویش نیز حرکت کند ؛ متحول شود.

- حرکت در عالم تخیل پایبندی به قواعد عالم واقع ندارد . 

- هنر ، سازنده و متحول گر موجودات عالم ذهنی است . 

- حرکت ذهنی که هنر ، بوجود می آورد ، نمی تواند منشاء تکامل باشد .

- از نظر اسلام عالم واقع ، مزرعه آخرت است . حرکت در عالم واقع سازنده است . حرکت در عالم ذهنی اثری جز اتلاف وقت ندارد .

۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

باید دوید

.

اسلام ، حق است . از جانب خداست . اسلام ، هم آخرت و هم دنیای ما را سامان می دهد .  باور کنید .

.

مردم ؛ ما به جز با اسلام به سعادت نمی رسیم . مسلمانی در حکومت غیر اسلام نمی شود . باور کنید .

.

اسلام این توان را دارد که از پس اداره جامعه بربیاید . اصلا اسلام ایده های نهایی را برای رهبری جمعیت ها دارد . اسلام برای حکومت و سیاست و عدالت و اقتصاد و تربیت و فرهنگ و هنر حرف دارد . باور کنید .

.

امتداد حرکت تربیتی همه انبیاء و ائمه و صالحین و شهدای کل تاریخ ، امروز به این جا رسیده . به ما ، به ما وارثان و پیروان مکتب شیعه ، که معتقدیم دنیا مزرعه آخرت هست . که می شود و باید خوب زندگی کرد. امروز اگر ما همه به این راه اعتقاد و اعتماد داشته باشیم ، می توانیم در ماموریت انبیاء سهیم باشیم و می توانیم به دنیا شهادت بدهیم که اسلام حق است و با اسلام و فقط با اسلام می شود درست زندگی کرد و به تکامل رسید. باور کنید .

.

مردم ؛ اسلام مکتبی است که حشو و زائد در آن نیست و در آن همه راه ها مقصد اند. ما به این گفته ها ایمان داریم . باور کنید .

.

طرح فقهای اسلام ، برای رهبری جامعه در دوران غیبت معصوم ، دوازدهم فروردین 1358 باموافقت 99 درصد آراء ، توسط مردم ایران پذیرفته شد .

.

طلاب علوم اسلامی ؛ آن حرف ها بر زمین مانده است . باور کنید .

۱۲ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی