نه ماندن

قطعه ی کوچکی از عالم بیکران

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قصه» ثبت شده است

چرا قصه مزخرف نیست ؟

  آیا قصه برای همه لذت بخش است ؟ چرا برخی افراد تا اسم قصه آورده می‌شود، می‌گویند مزخرفات است ؟

  - ؟

 

  چرا باید امر لذت بخش را ترک کرد ؟

  - برای درک یک لذت بیشتر و یا جلوگیری از دردی که بدانیم ملازم امر لذت بخش است .

 

  آیا شناخت هایی که در قصه حاصل می شوند ، ارزشمند اند ؟

  - ؟

 

  فرق یک قصه واقعی با یک خبر یا یک گزارش تاریخی ازنظر شناختی که حاصل می شود چیست ؟ مثلا چرا به کتاب  "مردی در تبعید ابدی" به عنوان یک قصه نگاه می شود و نه یک تاریخ نگاری ؟

  - ؟

 

 آیا انواع قصه ها ازاین جنبه ها احکام متفاوتی دارند ؟

 - ؟

 

  قصه با دروغ پردازی چه تفاوتی دارد ؟  انگیزه نویسنده  در حاصل احکام می تواند موثر باشد ؟ اگر مخاطب بخواهد دروغ بشنود ،نویسنده  اخلاقاً مجاز به این کار هست ؟

 - ؟

۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۳:۳۶ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی

قصه چیست ؟

 قصه چیست ؟

 - قصه چیزی است که می تواند نیاز مخاطب به دانستن را برطرف کند .

 

 چرا شنیدن قصه جذاب است در حالی که مثلا در مورد فلسفه این طور نیست ؟

 - انسان به اندازه حرکت در خارج ، از تصویر حرکت در ذهنش لذت می برد . تصویر حرکت ، به یک موجود و روایتی از کیفیت تحول آن که به بازسازی آن در فضای ذهنی بیانجامد نیاز دارد . هر چه آن موجود ملموس تر و آشنا تر باشد و هر چه تحول عمیق تر باشد آن تصویر حقیقی تر و لذت بخش تر است . قصه ، سرگذشت و روابط جزئیات را بیان می کند . جزئیات ، برای عوام ملموس تر اند چون با آن بیشتر مانوس اند و برایشان بیشتر شناس اند . طلبه یا فیلسوف با موجودات کلی ذهنی هم سر و کار دارد پس می تواند فقرش به دانستن را با شنیدن احکام موجودات کلی نیز برطرف کند .

 

 تفاوت قصه با تاریخ نگاری یا اخبار روزنامه چیست ؟ آنها هم به روایت سرگذشت موجودات جزئی می پردازند .

 - شاید اولین  تفاوت فرصت تخیل کردن باشد . مخاطب در دنیای تخیل نویسنده می تواند از شناختن چیز های عجیب تر و بدیع تری از سرگذشت های دنیای واقع ، لذت ببرد . جوابِ این فضولی که مثلا چطور یک سیمرغ ، زال نوزاد را با خودش به قله قاف می برد و پرورش می دهد را در روزنامه یا کتاب های تاریخ نمی توان دید . شاید بتوان گفت اینجا ، قصه نیاز مخاطب به تلوّن و تنوع را هم با همین خیال پردازی ها ارضاء می کند . در مورد تنوع طلبی هم باید کمی فکر کرد . شاید بشود آن را با انتزاع هایی به همان فقر به دانستن رساند . مثلا اینکه در یک مورد شناخت جدید و بدیع ، مخاطب این اطمینان را دارد که دست خالی از شنیدن روایت بیرون نمی رود . این چنین است که از تنوع همیشه خاطره خوبی دارد .

دومین تفاوت شاید به نثر و نحو چینش توالی رویداد ها و معانی برگردد . به وزن . اینجا هم ممکن است بتوان انتزاع هایی کرد . وزن و زمان بندی گام های لحن نیز خود تشبیهی است از کل عالم خلقت . تشبیهی که وجه شبهش ، نظم و ریاضیات عالم خلقت است . همان چیزی که در معماری و موسیقی خوانده می شود . چیزی مثل نسبت طلایی و یا ریتم که فراز و فرودش نماد کثرت و بازنمایی مرگ و زندگی و حرکت عالم خلقت بین این دو ست و تکرارش در گام های منظم نماد وحدت و بازنمایی استمرار و وجود قواعد ثابت تحولات عالم است . تشبیه ، یک قیاس ساده است : ببین اگر آن حقیقی است پس ، با همان نسبت مدعای من هم حقیقی است . در قیاس یک مجهول در ذهن مخاطب معلوم می شود . این یک حرکت حقیقی است و هر حرکتی لذت بخش است .

 

همین بحث در وبلاگ حاج حسین ابراهیمی عزیز

۲۰ تیر ۹۲ ، ۲۲:۱۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد شیرازی